همانطور که پیشبینی میشد یکی از موضوعات اصلی این دیدار، ایران بود و گزاف نیست اگر ادعا کنیم که اهمیت این موضوع برای آمریکاییها حتی از نفت و سرمایۀ سعودی نیز بیشتر بود. ترامپ با آن تشریفات و استقبال و با به کار بردن الفاظ بسیار احترامآمیز نسبت به آل سعود و بنسلمان و اغراقهایی که تاکنون در او دیده نشده بود، تلاش داشت و دارد که عربستان سعودی را به عنوان بزرگترین رقیب ایران در جهان اسلام و خاورمیانه مطرح کند. به بیان ساده، رئیسجمهور آمریکا به دنبال رقیبتراشی از ریاض برای تهران است و میخواهد معادلات و مناسبات را به گونهای مهندسی کند که در نهایت، عربستان به عنوان قدرت اول منطقه مطرح شود و ضریب نفوذ آن در کشورهای اسلامی به بالاترین حد ممکن برسد.
این سیاست از آن جهت برای کاخ سفید اهمیت دارد که زعم ترامپ، عربستان در زمین آمریکا بازی میکند و با توجه به عطشی که بنسلمان برای توسعۀ کشورش دارد، او میتواند در ازای کمکهای واشنگتن، اهداف و مقاصد آمریکا را در منطقه تضمین کند. این ایده البته بیراه هم نیست. به هر حال عربستان همواره خود را قطب جهان اسلام دانسته و در دورۀ بنسلمان بیش از همیشه دوست دارد به بالاترین سطح اثرگذاری در منطقه برسد.
نکتۀ مهم اینست که سعودیها برای نیل به این هدف، ابزار لازم را تا حدودی دارند. آنها در این سالها با اصلاحات داخلی و ساختاری به خوبی توانستهاند چه در بخش اقتصاد، چه در بخش فرهنگ و مسائل اجتماعی گشایش ایجاد کنند و حتی در روابط دیپلماتیک با کشورهای مختلف نیز عملکرد اصلاحشدهای از خود بروز دادهاند. در این مسیر، البته تبلیغات را نیز دستکم نگرفتند و حتی برای دیده شدن بیشتر حاضر شدند همتراز بزرگترین و مهمترین لیگهای خارجی، در فوتبال سرمایهگذاری کنند.
حالا عربستان به نقطهای رسیده که برای ترامپ بهترین فرصت برای مانعتراشی در برابر نفوذ ایران در جهان اسلام است. او با تعیین عربستان به عنوان متحد اصلی غیرعضو ناتو آمریکا نشان داد که آنچه تحلیلگران بر آن تأکید داشتند، نیت اصلی اوست: تبدیل کردن عربستان به قدرت اول جهان اسلام و منطقه برای رسیدن به اهداف مختلف که مهمترین آن کاهش قدرت ایران است.
جالب اینجاست که این هدف به حدی برای ترامپ اهمیت دارد که وی حتی حاضر شد برخلاف نظر تلآویو، فروش جنگندههای F-35 به عربستان را تأیید کند که این موضوع خود نشان میدهد در پازل فکری ترامپ برای خاورمیانه، ریاض نقش تعیینکنندهای دارد. او با این اقدام انحصار اسرائیل را در برخورداری از این جنگنده از بین برد و موجب گلایهمندی نتانیاهو هم شد؛ ولی در سر هدف بزرگتری داشته و دارد که امتیازدهی را توجیه میکند.
رئیسجمهور آمریکا البته این را هم گفته که در این دیدار به یک توافق دفاعی بزرگ هم دست یافته است. توافقی که از لحن صحبتها او و بنسلمان و همچنین کنایههای رئیسجمهور آمریکا به خوبی میشد فهمید هدف صالی از این قرارداد دفاعی، رصد جدی تحرکات ایران و عکسالعمل به موقع از طریق این کشور است. به بیان بهتر، ترامپ همانگونه که در شرق آسیا با توسعۀ برنامههای هستهای کره جنوبی، تلاش دارد کره شمالی را از هر حرکتی بازدارد، در غرب آسیا نیز به دنبال دوسویهسازی و ایجاد جنگ قدرت بین عربستان و ایران است. موضوعی که با هستهای شدن عربستان آن را محقق خواهد کرد.
از طرف دیگر، بنسلمان که حالا در سودای زعامت بر خاورمیانه و جهان اسلام است نیز در این دیدار از تلاش برای توافق ایران با آمریکا صحبت کرده و با لحنی حامیانه دربارۀ آمریکا، گفته: "برای ایران مفید است که با ایالات متحده به توافق برسد." او حتی این را هم متذکر شده که از هیچ تلاشی برای توافق بین ایران و آمریکا در یک چشمانداز منطقی فروگذار نخواهد کرد.
این رفتار اثبات میکند که ترامپ در ایجاد حس خوباوری کاذب در بنسلمان موفق عمل کرده است و حالا ولیعهد سعودی خود را در نقطهای میبیند که بتواند در ایجاد نظم نوین در منطقه بالاترین اثرگذاری را داشته باشد و حتی کشورهای دیگر را تحت تأثیر قرار دهد.
این اظهارنظرها در شرایطی است که ترامپ به عنوان آخرین حربه برای اثبات دوستی خود با آل سعود و دشمنی ریشهای تهران با ریاض، ایران را به نوعی تهدید بالقوه بای عربستان و رژیم سعودی توصیف کرده و گفته بود: " ایالات متحده «ابر تیره» را از سر عربستان سعودی برداشت: «نام آن ایران و توانایی هستهایاش بود!"
او حالا میخواهد با توسعۀ همکاریهای متعدد در عرصههای مختلف به ویژه صنایع دفاعی و نظامی و همچنین فناوری هستهای، عربستان را به قدرت محوری منطقه تبدیل کند؛ هدفی که البته آرزوی بنسلمان جوان نیز هست و شاید این هدف مشترک مهمترین پایه و اساس این ارتباط است؛ به خصوص که هر دو یک مانع بزرگ را بر سر راه میبینند: ایران!
منبع: روزنامه تماشاگران امروز